• وبلاگ : شايد وقتي ديگر
  • يادداشت : يادداشتهاي يك ديوانه 8
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شايد وقتي ديگر

    امروز در دفتر شعر باران ترنم سبز حضور يک دوست عزيز بود که ابر باراني باران را به ديار خود کشاند به جايي که يک آسمان پر ستاره شبهاي کسي را پر ميکرد که يادداشتهاي يک ديوانه را در دفتر" شايد وقتي ديگر" ورق ميزد . يادداشتهايي از درد دل تنهايي از گلايه بي وفايي و ماهي گرفتن از آب گل آلوده........ ابر من پار پاره شد هر پاره قطره اي شد و هر قطره باراني و نم نم بر اين دردهاي پنهان شده در پس کلام باريد کلامي که زبان اجازه جاري ساختنش را ندارد ..... من بازهم خواهم آمد و خواهم باريد شايد وقتي ديگر طراوت باران جا بماند ....... دوست خوبم از حضورت ممنونم و خوشحال خواهم شد هميشه نام تو بر دفتر شعر باران به يادگار بماند........باران