سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]

تابستان 1384 - شاید وقتی دیگر
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:3

علی :: 84/6/6:: 1:4 صبح

سلام

میخوام ترجمه ترانه" قصه عشق "واستون بنویسم.آخه شاید یکی مثل من انگلیسیش قوی نباشه.همه که مثل علی همه چیز تموم نیستن.

از کجا شروع کنم؟

برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان می دهد.

داستان شیرینی از عشق که عمرش از دریا نیز بیشتر است.

حقیقتی ساده در باره عشقی که او به من هدیه داد.

از کجا شروع کنم

با اولین سلامش

معنای جدیدی به جهان پوچ من داد.

که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود.

او به زندگی من پا گذاشت و آنرا شیرین کرد.

او قلب مرا پر کرد.

او قلب مرا توسط چیزهای مخصوصی پر کرد.

با آواز فرشته ها- با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد

او روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد.

برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند.

با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند؟؟

و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است.

چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد؟

آیا می توان عشق را توسط سا عات روز اندازه گرفت؟

من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که...

میدانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند.

و او آنجاست 

 


موضوعات یادداشت

علی :: 84/6/2:: 12:55 صبح

ایزد مرد مهر سلام

این روزها رنج می کشم رنج می کشم به وسعت 60 سال عمری که هنوز نیامده از کفش داده ام به راحتی

این روزها از همیشه تنها ترم انزوایم از درون بزرگتروبزرگتر میشود آنقدر که به زودی مرا می بلعد مثل جنینی می ماند که مدام رشد می کند ولی هرگز متولد نمی شود. مرا می بلعد انزوای درونم مرا میخورد وقتی از درون منزوی شوی دیگر هیچ عشقی هیچ زن یا مردی تو را مدد نخواهد کرد.

روزی صد بار لعنت بر خودم می فرستم که چرا اجازه می دهم هیولایی مرا ببلعد که چرا تاریکی و تنهایی مرا به وحشت می اندازدمن از تنهایی وخالی بودن درونم میترسم شب ها کابوسش را می بینم بارها خواسته ام فرار کنم اما حتی میان انسانها بودن مرا نمی رهاند.

بله شاید درد من بی دردی باشد ولی در به جنون رسیدنم شکی نیست اگر خدا به سوی من آغوش نگشاید من دیگر شاید هرگز به زندگی عادی باز نگردم.

امشب بعد از مدتها نوشتم که کجای دنیا ایستاده ام وشاید دیگر ننویسم.امشب تمام نظرهای را که داده بودم پاک کردم.شاید این بهتر باشه.کسی نمی داند تنها خدا می داند   


موضوعات یادداشت

علی :: 84/5/24:: 5:16 صبح

باز هم این دیوانه هوس کرد تا یه چیزایی بنویسه نمیدونم از دلتنگی یا از شیدایی اما دلتنگی کی !؟ شیدایی چی !؟

....... آنکس که تورا شناخت جان را چه کند....

من بیچاره دیوانه مانده و رانده از همه جا فقط تو را دارم که بهت بنازم فقط تو رو دارم که دوستم داری شاید هم نداری ولی من به این امید زندم که داری آخه منم خیلی دوستت دارم خیلی ولی نمیدونم چرا همش کارایی میکنم که تو دوست نداری ... آنچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود .

میدونی ! من هر چی فکر یکنم میبینم عشقی که بهت دارم خیلی کمتر از اونیه  که باید باشه آخه هم نامه نانوشته خوانی  هم .... قلب منم میبینی نمیتونم دروغ بگم ولی به خود خودت قسم کوتاهی منو از چشم من نبین خوب منم یه آدمم دیگه مثل همه آدمای دیگه هم گناه کارم هم نادون نمیدونم به چه رویی .. آره به چه روی ازت بخوام منو ببخشی ولی ببخش که اول واخر همه بخشندهایی .

این دیونه فقط به این دل خوش کرده که یه روزی یه جایی یه وقتی که دلش حسابی باد کرده باهات رو در رو صحبت کنه هرچند که تو هستی ولی قلب ما اینقدر کبره بسته که نمیبیندت ... همه هست ارزویم که ببینم ا تو رویی چه زیان تو را که منهم برسم به آرزویی .. پس بنمای رخ که دیگه تحمل ندارم .

یا رب العالمین


موضوعات یادداشت

علی :: 84/5/24:: 2:40 صبح

بازهم سلام میکنم به تو و میدانم که جوابم را هرچند به آرامی هم که باشد میدهی چرا که تو را من چشم در راهم ... و هر زمانی که ندای قلبت به من رسد جوابیست پر ز فریاد .

عزیز دل با اینکه دیده بر آن رخ بی مثالت نتوان دوخت و ناچار باید با خیالت ایام سپری ساخت اما نجواهای شیطنت آمیز دلت را نمی توان شنید و نشنیده انگاشت شاید این هم خیالی بیش نیست اما دل به آن خوش داشته ام که هر دم به یاد آن و با یاد آن دمادم آه از نهادم بر خیزد و هر آه را با تلخی خیال شیرینت در آمیزم و لاجرم این شهد را با دل و جان سر کشم شاید یاداور روز های شکرین با تو بودن باشد


موضوعات یادداشت

علی :: 84/5/8:: 9:43 عصر

Love Story by Andy Williams

Where do I begin to tell the story
Of how great a love can be
The sweet love story that is older than the sea
The simple truth about the love she brings to me


Where do I start
With her first hello
She gave new meaning to this empty world of mine
They"ll never be another love another time
She came into my life and made the living fine

She fills my heart
She fills my heart with very special things
Angel songs and wild imaginings
She fill my soul with so much love
That any where I go I"m never lonely
With her around who could be lonely
I reach for her hand
She"s always there

How long does it last
Can love be measured by the hours in a day
I have no answers now
But this much I can say
I know I"ll need her until the stars all burn away
And she"ll be there

How long does it last
Can love be measured by the hours in a day
I have no answers now
But this much I can say
I know I"ll need her until the stars all burn away
And she"ll be there


موضوعات یادداشت

علی :: 84/5/5:: 12:28 صبح

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت وازاوپرسید:می گویند فردا شمامرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد. از میان تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد

کودک دوباره پرسید امااینجا در بهشت من هیچ کاری جز خندیدن وآواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند

خداوند گفت فرشته تو برایت آواز خواهد خواند وهر روز به تو لبخند خواهد زد.توعشق او را احساس خواهی کردوشاد خواهی بود

کودک ادامه داد.من چطور میتوانم بفهمم مردم چه می گویندوقتی زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت .فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی راکه ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کردوبا دقت وصبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی

کودک سرش را برگرداند و پرسید شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟خداوند ادامه دا.حتی اگر به

د فرشته ات از تو محافظت خواهد کردحتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد:اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم شد.

خداوند گفت:فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت اگر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدائی از زمین شنیده می شد.کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا اگر من باید همین حالا بروم لطفا نام فرشته ات را به من بگویید.

خداوند بار دیگر او را نوازش کرد و پاسخ داد نام فرشته ات اهمیتی ندارد به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی

تقدیم به تمام فرشته ها چه اونهای که زمینی هستندوبوی بهشت میدن چه اونهای که آسمونی شدن ودارن واسه خدا آواز می خونن


موضوعات یادداشت

علی :: 84/4/21:: 11:5 عصر

سلام

من اهل این کارا نیستم اما فقط بخاطر شما دوستان باور کنید فقط بخاطر شما اینترنت رایگان میدم خدمتتون حالا هی بیاین سر بزنید و نظر هم ندید باشه؟! خوب اما برای شروع اول به تهرونیا و مشهدیای عزیز این اینترنت رایگان قسمت شده مخصوصا جون میده واسه وبلاگ نویسای محترم(قابل توجه نویسند های عزیزی که همش از مدیر وبلاگ حقوق میخوان .   اینتر نتتون هم که رایگان شد دیگه چی میخواین) خوب حالا امتحان کنید که نگید من دروغ میگم ها

مشخصات لازم برای دسترسی به اینترانت تهران:

شماره شبکه (اتصال): 9718733

Tebyannetشناسه کاربری:

Tebyannetرمرز عبور:

پشتیبانی: 8502818

 

مشخصات لازم برای دسترسی به اینترانت مشهد:

شماره شبکه (اتصال): 9712010

Tebyannetشناسه کاربری:

Tebyannetرمرز عبور:

پشتیبانی: 2238202

 

مشخصات لازم برای دسترسی به اینترانت قم

شماره شبکه (اتصال): 2909505

Tebyannetشناسه کاربری:

Tebyannetرمرز عبور:

پشتیبانی: 2909510

مشهد و تهران وقم رو گذاشتم بقیه شهر ها بمونن برا بعد


موضوعات یادداشت

علی :: 84/4/20:: 2:57 عصر

عروسک
گاهی وقتها چقدرساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم



تبانی دل
آمد و آرام در دلم جا گرفت.این دشت سرخ را زیبا ز ما گرفت.چشم او سرچشمه نگاه دل شد. نیاز دل راه و رسم او شد.دل تبانی کرد و از ما دل گرفت.راه بر ما بست و راه خود گرفت. ای دل تو دریای خروشانی دمادم. منم آن کشتی بشکسته درهم.اگر آرام گیری یاد آری. مرا در بستر دریا نذاری. ×/×/×/.


غربت
تو غربت نگاه من ترانه هام آتیش گرفت برای تو ای عشق من!عمر دوباره ای گرفت قسم به برفای سفید بگو گناه من چی بود که رفتی و شدی برام یه قصه ی بود و نبود مخمل برفای سفید رو گونه هات نشسته بود وقتی که میگفتی دلت یه لحظه عاشقم نبود روزای سرد و بی نفس چه زود برام تکراری شد از اونروزی که رفتی تو هیشکی برام توهم نشد میخوام صدات کنم ولی اینو میدونم که دیره اسمت نشسته بی ریا رو لبای یکی دیگه قدم قدم تو جاده ها به عشق تو راهی شدم اما چه سود وقتی برات حتی تمنا نشدم

موضوعات یادداشت

علی :: 84/4/20:: 2:22 عصر

شگفتا
که نبودیم
عشق ما
در ما
حضورمان داد


موضوعات یادداشت
   1   2   3      >

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

59629

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
تابستان 1384 - شاید وقتی دیگر
::لوگوی دوستان::



::لینک دوستان::
آدمک
یادداشتهایی از بوی خون
تیراژه
عاشقانه ها
قصه شاه پریون
رهگذر خسته
جای شما خالی است
لینکدونی سایتها و وبلاگهای ایرونی
تازه های ادبی
مرز جنون
یادداشتهای ما
اینم چند تا هکر و بوتر برای شما یاهو مسنجریها
فروشگاه دواتگران دزفول
گروه کامپیوتر پژوهشگران جوان
::آوای آشنا::
uniq=c1avex" width="130" height="60" type="audio/x-pn-realaudio-plugin" LOOP="true" align=center>
::صدای خودم::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::طراح قالب::
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

u=your ID&m=g&t=2">

http://www.iransohrab.net