شنیده ام دلتنگ روزگار که میشوی ستاره میشماری و آواز ماه میخوانی پس چرابه هرکس میرسی میگویی سلام؟ من که میدانم سلام ابتدای خداحافظی است
من که از فردا چیزی به جز گذشته کودکی ام نمی خواهم پس چرا چشمانت را به روی هر چه رویا ست میبندی. شاید از تلاقی نگاه وآئینه می ترسی! راستی! آن طرف تر از ناله باد وگرد بادخاطره چه گفتی؟چه گفتی که تمام غصه هایم دو برابر سادگیم شد؟!چه شدکه بی هوا وبی سبب مرا به فراموشی آئینه سپردی؟
علی رضا فراجردی